ها علىٌّ بشر کیف بشر
ربه فیه تجلى و ظهر
.
مانده عالم همه در حیرت تو
که بشر می شود این گونه مگر
.
فلک فى فلک فیه نجوم
صدف فى صدف فیه درر
.
در دل شیعه ی خود کرده نظر
ها علی و بشر کیف بشر
.
جلوه ی نور رخت شمس و قمر
خاک نعلین علی در و گهر
.
قمرت را فلک مشتری است
نجفت خانه ی مادری است
.
تو سراپا وجودت ز رسول
و محمد خودش حیدری است
.
به نبی گفت جبریل امین
که الا یا نبی ناد علی
.
ها علىٌّ بشر کیف بشر
ربه فیه تجلى و ظهر
.
.